دخترای ناز ما رونیا جان و روژیا  دخترای ناز ما رونیا جان و روژیا ، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 13 روز سن داره

رونیا و روژیا هه تاوی ژیانمان

اولین دعوای دوقلوهای من

1390/5/3 12:04
1,920 بازدید
اشتراک گذاری

سلام ... فکرشم نمیکردم اولین پست در مورد دخترای گلم از دعواشون بگم آخه موش موشیای مامان هنوز 4 ماهه هم نشدن .. اما حیفم اومد زودی نیام این مطلب رو براشون تو وبلاگشون ثبت نکنم

بله  چند دقیقه قبل میخواستم یه سر بیام نت برا همین وروجکا رو گذاشتم  رو تشک بازی ..با کامپیوتر  سرگرم  بودم که یه دفه جیغ روژیا بلند شد اول اهمیت ندادم چون این روزا یاد گرفته زیاد جیغ میکشه  اما بعدا با صدای بلند تری جیغ کشید و بعد گریه رونیا زودی دویدم رفتم پیششون تو هال دیدم  رونیا با تمام قدرتش دستاش رو مشت کرده داره موهای روزیا رو میکشه دخمل بیچارم روژیا هم دردش میومد  با  پا محکم میزد به پاهای رونیا .. زودی از همیگه سواشون کردم و یه دل سیر ماچشون کرذدم عسلای مامان.......

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

عمه رضوان
3 مرداد 90 12:17
سلام مامان نازنین دو تا فرشته خوشکل زمینی...اول تبریک میگم به خاطر این دو تا معجزه قشنگ زندگیتون.دوم به خاطر ثبت وبلاگتون......خوشحال میشیم عکس دخملهای نازنینت رو هم ببینیم و به سایت ما هم سر بزنید


خیلی ممنون عمه رضوان عزیز ...چشم فعلا فرصت نکردم عکس بچه ها رو بزارم ایشالله چند روز دیگه کلی عکس میزارم ..

مهناز
4 مرداد 90 13:31
مامان مهربون تبریک میگم برای درست کردن این وبلاگ قشنگ و همینطور یه خسته نباشید حسابی برای این زحمت زیادی که برای فرشته های نازنینت میکشی . تصور بزرگ کردن یه دونه بچه هم سخته وای به حال دوقلو ولی میدونم یه لبخند شیرینشون همه خستگی روزت رو از بین میبره
بیصبرانه منتظر عکساشون هستیم
بوسسسسسسس


خیلی ممنون خاله مهربون .. چشم حتما در اولین فرصت عکسم میزارم
بوسسسسسسس
مامان نازنين
5 مرداد 90 1:05
سلام دوست جون به جمع ما خوش اومدي ني ني هاي نازي داري خدا حفظشون كنه به ما هم سر بزنيد خوشحال ميشم
تروسکە
16 مرداد 90 17:59
وەی پورتان دەبەرو مرێ، چەند جوانن گوڵە جوانەکانی من، خەجێ و بەسێی خۆم. زو زو دێم سەرتان دەدەم، دایکیشتان ئەزیەت مەکەن ئافەرینم


پوله تروسکه گیان زول زول سپاس به م زوانه بی ها.. چا وه ریتین...
روستیک
18 مرداد 90 19:11
شلر جونم مبارکه چه دخملای نازییییییی عزیزم دلم برات تنگیده تورو خدا بیاااا




سارا
4 مهر 90 12:47
آخي چه حسي داشتي اون موقع ؟

از وقتي دخملاي گلم دنيا اومدن همش منتظر بو.دم بببينم چه واكنشي نسبت به همديگه دارن ميدونم كه كوشولوهاي ناز اصلا نميدونن دعوا چيه اينا مال ما بزرگتراست اونا فقط ميخواستن با همديگه يه جورايي ارتباط برقرار كنن به نظر خودم خيلي جالب بود ..